چون احتمال میدادم آقا اینا بیان زود بلند شدم با اینکه دلم میخواست بلند نشم .

کارای بچه‌ها و صبونه رو کردم و گوشت چرخ کرده گذاشتم بیرون که پلو عدس درست کنم . خواهرم که تو شهر زنگ زد و گفت اگه آقا اینا قرار نیس بیان ما میایم اونجا ناهار میاریم.  منم زنگ زدم به مامانم و گفت عصر میایم.  متاسفانه هیچ وقت عادت نداره زنگ بزنه منو از بلاتکلیفی نوع ناهار و مقدارش دربیاره.  همیشه من میمونم که آیا میان یا نه و اینکه چی درست کنم تا برسن .

دیگه گوشت برگردوندم فریزر و شروع کردم به جارو و گردگیری.  برنج خیسوندم . خواهرم هم اومد و من رفتم تو حیاط لباس شستم ، حمام توالت و روشویی و حیاط برق انداختم و تموم کردم اومدم داخل . خواهرم برنج دم زده بود.  حالا هم منتظریم ناهار از بیرون بیاره دامادمون .

باید غیر از کارای معمول ، طراحی م تکمیل کنم . و فردا جلسه بگیرم .

این ترم طراحی بگذره میخوام یه هفته از استاد مرخصی بگیرم کمی ذهنم از طراحی خالی کنم و دوباره شروع کنم  .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Candy sepanta77.parsablog.com دوردور مرجع تور لیدر های ایران Tony خرید اینترنتی ، خرید پستی ، فروشگاه اینترنتی بیت کوین Robert chandtedetes Marcus