آقا اینا دیشب هم نیومدن . کلا خونه این دامادمون که میرن اونقدر بشون خوش میگذره و اونا ولشون نمیکنن و هی نگه شون میدارن.  حتی پارک و شهربازی میرن . غذا میبرن میرن بیرون .

ولی امروز من تا همین الان به علافی و انتظار هدر رفت.  صبح برای ناهار خبرم نکردن و من با احتمال اومدن شون پلو عدس را پختم.  خواهر هم امروز با کاراش عصبی م کرد و علاف .

کلاس طراحی رو نتونستم بگیرم با اینکه از دیشب با استاد هماهنگ کرده بودم .

فقط عصبی شدم .


فروردین خیلی دیر گذشت .

نیمه اولش زودتر گذشت .

روزهام خیلی با هم فرقی نداشتن متاسفانه و این یعنی رکود .

ولی کارم تو طراحی به نسبت قبل بهتر شده .

بازم تمرین سپاسگزاری و صبر کردم .

همین که از آقا جان سالمی به در میبرم کلی برد کردم .

دورهمی با همکارام بهترین اتفاق این ماه بود و واقعا به دلم چسبید. 

تمام روز درحال فعالیت بودم و هستم اما بازم حس میکنم روزهام شبیه هم سر شدن .

تجربه دیگری به دست آوردم در ارتباط با پسرها . و بازم قدرت ریسکم و اعتمادم کمتر شد . جایی که به خودم جرات و فرصت دادم جور دیگه ای فکر و رفتار کنم ،  همه چیز اشتباه از آب درمیاد و من میافتم تو همون خونه اولم .

حس میکنم فروردین جنس مردانه داره !!! شما چطور فکر می کنید ؟



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت مهندسان نقش نمای منشور pyhelli ادبیات،شعر،عرفان ،زبان فارسی روستای درب غریبی ها که هیچ حالی ، دائمی‌ نیست عصر غیبت اجتماعی- فرهنگی آموزشی پاورپوینت فصل هفتم زیست شناسی دهم فروش سرویس خواب پلی یورتانی